سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
تشنه لبان
یکشنبه 91/2/3 :: 9:40 عصر ::  نویسنده :

آشوب و خشم و خروش لسکر جرّار، رو به فزونی است. غیه می کشند و هلهله کنان تاخت می آورند و سنگ می اندازند.

بدعهد مردمان به چه کار آمده اند؟ جشن خون کیست؟ روز ذبح کدامین اولاد مظلوم آدم است؟

امام، سوار بر اسب، گامی چند به کوفیان نزدیک می شود و عطر کلامش را در پهندشت نینوا می پاشد:

_... هان ای مردم! سخنم را بشنوید و شتاب مکنید تا وظیفه ام را که همانا موعظه ی شماست به انجام رسانم و دلیل آمدنم را برایتان شرح دهم. اگر دلیلم را بپذیرید و با من از در انصاف درآمدید، قدم به راه سعادت نهاده اید و بهانه ای برای جنگ ندارید. و اگر نه چنین بود، همه دست به دست هم دهید و مهلتم ندهید...

در آن سو، چشم اهل حرم به اشک نشسته است. بغضهای نهفته، در گلوی زنان و دختران، شکسته می شود و صدای حزین گریه هاشان، تارهای دل أباعبدالله را به لرزه در می آورد.

 امام،لب از سخن فرو می بندد. به تأمل، چهره برمی گرداند. نگاه پر مهرش را به خیام اهل بیت می گستراند و قمر بنی هاشم را فرا می خواند:

_عباس! برادرم! با پسرم علی اکبر، اهل بیتم را دریاب و آرامشان کن! اشک از رخ دخترانم بزدای و در گوش خواهرانم آیات صبر را زمزمه کن! زنان را بگوی خوبشتن دار باشند و و زبان از ضجّه و واویلا بازگیرند.

سم آهنگ دو اسب که چهارنعل به سوی خیمه ها می تازند، موسیقی محزونی است که تار و پود دل حسین را مرتعش می کند. چشم بر خاک می دوزد و زیر لب می گوید: "به جانم سوگند که گریه ها در پیش دارند..."

 دقایقی بیش نمی گذرد که امواج خروشان دریای غم اهل بیت بر ساحل صبر می نشیند و حسین، لب به سخن می گشاید:

_... شما امروز به امری هم پیمان شده اید که خشم خدا را برانگیخته و اینک به نظر لطف در شما نمی نگرد. چه مهربان خدایی است خدای ما و چه بندگان بدی هستید شما که نخست به فرمانش گردن نهادید و به پیامبرش ایمـان آوردید و اکنون برای کشتن اهل بیت و فرزندانش مهیّا شده اید... به راستی مرا نمی شناسید و نمی دانید من کیستم؟! آیا کشتن و شکستن حرمت من رواست؟ آیا من فرزند دختر پیامبرتان نیستم؟ آیا من وصــیّ پسرعموی پیامبر شما نیستم؟ آیا حمزه ی سیدالشهدا عموی پدر من نیست؟ آیا جعفر طیار عموی من نیست؟ سخن پیامبر را نشنیدید که درباره ی من و برادرم فرمود این دو، سرور جوانان بهشتند؟ اینک اگر حرفم را باور ندارید، صحّت این حدیث از اصحاب بپرسید تا صدق سخنم بر شما عیان شود و همین کافی است تا از ریختن خونم دست بردارید...

 شمر اسب به جلو می راند و به عتاب، نعره برمی دارد:

_ناباورم به خدا، اگر بدانم چه می گویی!

 

حبیب بن مظاهر، از میسره ی سپاه حسین به خروش می آید و یاوه ی شمر را پاسخ می دهد:

_ راست می گویی ای شمر، که سخن مولایم را در نمی یابی! تو گمراهی و خدا بر دل سیاهت مُهر ضلالت زده است. تو را به سخن حق چه کار؟

امام، متفکـّر، دست بر قبضه ی شمشیر می گذارد و به چپ و راست لشکر ابن سعد چشم می دوزد و بانگ برمی آورد:

_... به راستی اگر در آنچه گفتم تردید دارید، آیا در این نیز شک دارید که پسر دختر پیامبرتان هستم؟ آیا برای او جز من، پسری در شرق و غرب جهان هست؟ وای بر شما! آیا کسی از شما را کشته ام که به خونخواهیش برخاسته اید؟ آیا چنگ در اموال کسی زده ام که جبرانش را می خواهید و یا جراحتی بر کسی وارد کرده ام که مستحقّ قصاصم می دانید؟ با تو هستم ای شبث بن ربعی! ای حجّار بن أبحر! ای قیس بن اشعث! ای یزید بن حارث! آیا در نامه هایتان برایم ننوشتید که میوه هایمان رسیده و باغهایمان سرسبز شده است و در انتظار آمدن تو لحظه شماری می کنیم؟ 

کوفیان همهمه می کنند و هیاهو کنان، به انکار سر می جنبانند و به زیر چشم، نگاه در چهره ی غضبناک فرماندهان خویش می دوزند.

قیس ابن اشعث، خیره سر، به تاخت پیش می آید و خون در چشم ، چرخ می زند و تیر نگاه بر چهره ی معصوم کربلا می گشاید:

- نمی فهمم و نمی دانم چه می گویی! همین قدر می دانم که اگر به فرمان یزید، سر فرود آوری و دست بیعت با وی دهی ...

گوش حق نیوش حسین، دنباله ی سخن قیس را نمی شنود. لحظه ای سر به گریبان می برد و آنگاه کمر بر زین راست می کند؛ دستی به افسار و دستی به آسمان و اشاره به انگشت، فریاد می زند: "به خدا سوگند که نه همچون درماندگان، دست ذلت در دستشان می گذارم و نه همچون بردگان از برابرشان می گریزم ..."

جهانیان همه گر منع من کنند از عشق

            من آن کنم که خداوندگار فرماید

 و آنگاه، امام نگاهی پرمعنا به انبوه لشکر عمر سعد می اندازد و از ایشان روی می گرداند.

از مرکب به زیر می آید؛ افسار اسب به دست "عـُقبه بن سمعان" می سپارد و روی سوی یاران می نهد تا در بوستان معرفت آنان، شمیم گلهای ایمان را نفس بکشد.




موضوع مطلب :


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
صفحات وبلاگ
RSS Feed
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 4957