سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
تشنه لبان
چهارشنبه 90/12/17 :: 5:6 عصر ::  نویسنده :

در آن سو، بی صبر و بی قرار، چون موج، پس می روند و پیش می آیند. اسبها سم بر رمل بیابان می سایند و یال افشان شیهه می کشند. جنبش هزار هزار نیزه است و لرزش هزار هزار بیرق، در چنگ هزار هزار  سوار، هلهله گر، زره بر تن و کلاهخود بر سر، خنجر و شمشیر بر کمر، سپر بر دست و تیر و کمان حمایل.

و گاه، تاخت سوارانی چند که چهار نعل می تازند و چرخی و عربده ای. و خاک تنوره می کشد و سواران در غباری ابرگونه محو می شوند و به ناگاه نعره زن و پرشتاب در سیاهی موج خیز لشکر، گم می شوند.

 اشعه ی طلایی خورشید در موجاموج لشکر خصم، گواه تیزی نیزه ها و شمشیرهای آخته است. افت و خیز هزاران بیرق و نیزه که اینک در تیر رس تیغه ی زرد خورشید، طلایی رنگ می نماید، با قیل و قال لشکریان در آمیخته و از هجومی نزدیک خبر می دهد. ولوله است و هیاهو... اسبها بی قراری می کنند، به دو پای برمی خیزند و بی شکیب شیهه می کشند.

 ابن سعد، با چشمانی دریده و به خون نشسته، سوار بر اسبی تنومند و چابک، زیر لب با خود نجوا دارد. از دل شب تا صبح، گاه به قتل فرزند فاطمه اندیشیده است و گاه وسوسه ی حکومت ری، بر دل و جانش چنگ انداخته است:

_... در کشتن حسین، آتشی است که دامنم را خواهد گرفت، اما چه کنم که حکومت ری، نور چشم من است!

و اینک، تنیده شده در هزار تار شهوت و شور، به آمال و آرزوهای دور و دراز خویش می نگرد. عجول و مغرور، اسب می تازد و با زهرخندی بر لب، دیده در کاسه ی چشم می گرداند تا در بین اشقیاء، شقی ترین فرماندهان را برای جناحین لشکرش بیابد... و می یابد: "عمرو بن حجاج" را بر میمنه؛ "شمر بن ذی الجوشن" را بر میسره؛ "عروة بن قیس" را بر سوارگان و "شبث بن ربعی" را بر پیادگان می گمارد. پرچم سیاه ستم به دست برده ی خویش _دُریـد_ می سپارد و خود در میانه ی انبوه لشکر، به نظاره ی مظلومیت حسین می ایستد.




موضوع مطلب :


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
صفحات وبلاگ
RSS Feed
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 4979